علی اسطوره ی تاریخ بشریت |
یتیمان کوفه با کاسه های شیر آمده اند عیادت بابا. با اشکهایشان دم گرفته اند پشت در.
آقای مظلوم رنگ به رخساره ندارد. گریان است امشب ((آیه مودت))، غریب است ((آیه ولایت))، خونین است ((آیه تطهیر)).
سر انجام خورشید عدالت در کنج غفلت حق ناشناسان خاموش می شود.
دیگر کوچه های بی وفای کوفه آن عابر مهربان را نخواهند دید.
چاهِ سیاهِ ناله های علی می ماند برای اهل زمین و علی شادمانه میهمان ((عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ))[1] می شود.
علی امشب در ((فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ))[2] خواهد بود و فردا مردمان وصیتش را مرور خواهند کرد که فرمود: ((فردا به ياد روزهايى زندگى من مى افتيد و رازهاى درون من برايتان آشكار خواهد شد. آنگاه كه من از ميان شما بروم و ديگرى جاى مرا بگيرد، مرا خواهيد شناخت))[3]
در خواب هم ای کوفه نمی بینی از این پس
اللهُ احد از نفس ماه بریزد
دیگر سر این کوچه کسی نیست که هر شب
بارانی از الماس ته چاه بریزد
فرم در حال بارگذاری ...